سرویس آذربایجان غربی- "جعفر احمدی" کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و مدرس دانشگاه در ارومیه در یادداشتی که در اختیار کردپرس قرار گرفته است به بررسی پدیده ای نو ظهور به نام نوچه گری در فرهنگ سیاسی کشور پرداخته است. کردپرس، قریب یک دهه است که در فرهنگ سیاسی کشور شاهد ظهور پدیده ای نو ظهوربه نام نوچه گری به عنوان شیوه ای غالب برای رسیدن به قدرت و حفظ آن هستیم. هرچند این روش دست یابی به قدرت و منصب در کل کشور غالب شده و کم کم در همه سطوح جامعه به شیوه ای مرسوم تبدیل شده است؛ ولی شدت و فراوانی آن در شهرستانها و مراکز استانها بسیار بیشتر است و باید شاهد تبعاعت منفی آن در حوزه های مختلف_ حتی نهادها و سازمانهای غیر سیاسی- باشیم. امروزه نوچه پروری به یک مد مدیریتی تبدیل شده و روز به روز، هم در بین مردم و هم در بین سیاسیون و غیرسیاسیون مقبولیت بیشتری می بابد. زمانی این موضوع می تواند نگران کننده باشد که دربین مردم نهادینه شود و به خصلتی فرهنگی تبدیل شود. در چنین وضعیتی کسی به نوچه پروری به عنوان یک معضل نگاه نخواهد کرد. البته باید اذعان کرد که نوچه پروری چندان هم پدیده ی نو ظهوری نیست و در دوران های قدیم هم بوده ولی در آن زمانها بیشتر در قالب یک خرده فرهنگ نمایان بوده است. ولی از این لحاظ جدید است که این واژه و رفتار وارد ادبیات سیاسی شده است. گویا در قدیم الایام بین لوطی ها درجات مختلف بوده است و نوچه گری پایین ترین درجه آن بوده است. رسم بوده که لوطی ها برای رسیدن به درجات بالاتر لوطی گری، نوچه هایی در دور و بر خود جمع می کرده اند تا بتوانند به آخرین درجه قدرت که باباشملی بود برسند. هرچند قدرت در بین لوطی ها تنها زور بازو نبود و داشتن خصلت های جوانمردی هم در رسیدن به مقام باباشملی ملاک حساب می شده ولذا هر کسی هم توان رسیدن به آن درجه از لوطی گری را نداشت. معمولا نوچه ها در کسب مدارج قدرت لوطی ها را حمایت می کرده اند و لوطی ها هم از قدرت کسب شده نوچه ها را بی نصیب نمی کرده اند. در آن دوران نوچه پروری فقط مخصوص خرده فرهنگ لوطی گری بود و اصول و فنون نوچه گری در بین عامه مردم چندان رواج نداشت. اما امروز با آمدن دوران جدیدی از گفتمان قدرت، انتظار می رود شاخص های دست یابی به قدرت نیز تغییر کرده باشد و هم چنان که این دوران به عصر دانایی مشهور است، ملاک دست یابی به قدرت هم بر بنیان های دانایی و عقلانیت متکی باشد. اما متاسفانه آنچه امروز در مراکز و مناسب قدرت رواج دارد همان گفتمان لوطی گری و نوچه پروری است، اما بدون درنظر گرفتن خصلت جوانمردی و مردانگی که دربین لوطی های قدیم حاکم بوده است. اینکه چرا در کشور ما منابع و مراکز دستیابی به قدرت متحول و مدرن شده ولی شیوه های دستیابی به قدرت، مدرن نمی شود و هنوز شکل سنتی را دارد جای بحث دارد و از توان این نوشتار خارج است. منتهی باید گفت علل و عوامل مختلفی در این امر دخیل هستند که روابط قدرت به شیوه مدرن نتوانسته در گفتمان سیاسی و مدیریتی ما برای خود جایی باز کند و هنوز هم در کشورمان توزیع قدرت به شیوه گفتمان سنتی درجریان است و این موضوع باعث شده درمناسبات قدرت نقش عواملی چون خویشاوندی، قومی و قبیله ای و نوچه گری بسیار تعیین کننده تر از نقش توانایی، مهارت و دانش باشند. شاید مباحثی که در مورد عوامل توسعه نیافتگی کشور تا کنون مطرح شده است، بازگوکننده پاسخ این پرسش باشد. اما بحث اصلی این نوشتار این است که اکنون نوچه گری به گفتمان غالب سیاسی تبدیل شده است. گستره ی این نوع گفتمان به حدی وسیع است که تمام حوزه های زندگی اجتماعی شهروندان را در بر می گیرد. این مسئله زمانی شکل حادتری به خود می گیرد که در مدیریت سازمان های کلان و خرد نیز به عنوان شکل غالب مدیریتی محسوب می شود. آنچه موضوع را نگران کننده تر می کند این است که نوچه گری در بین مردم مقبولیت زیادی پیدا کرده و همه از آن به عنوان راه میان بر، برای رسیدن به سمت ها و قدرت ها دولتی استفاده می کنند. امروزه دیگر چاپلوسی و تملق کراهت خود را از دست داده و در فرهنگ سازمانی کشور ما به یک اصل پذیرفته تبدیل شده است. نوچه پروری یک رابطه دوطرفه است؛ در یک سوی آن نوچه ها هستند و در دیگر سوی نوچه پروارن (که همان مدیران). نوچه ها برای مدیران و حفظ قدرت شان دست به هرکاری می زنند و عموما کارهای آنها بیشتر فضا سازی مطلوب به نفع مرادشان است. چاپلوسی، تملق، ریاکاری، خبرچینی و دروغ پردازی از رفتارهای نوچه ها محسوب می شود. مدیران هم که جایگزین لوطی های گذشته اند از اقدامات نوچه هایش حمایت می کنند و به آنها پاداش هایی _ که بیشتر سمت های مدیریتی پایین تر از خود است_ می دهند. البته نوچه ها هم برای خود سلسله مراتب و درجاتی دارند و پاداش های آنها باتوجه به سطح نوچه گیشان فرق خواهد کرد. شاید توجیه نوچه پروران برای ترویج فرهنگ نوچه پروری این باشد که هر مدیری با همفکران خود می تواند عملکرد بهتری داشته باشد و این می تواند تا حدودی منطقی باشد. اما زمانی نوچه پروری معضل می شود که شیوه گزینش افراد براساس معیارهای غیر اصولی و غیر حرفه ای مثل میزان ارادت فرد به لوطی نه براساس میزان کمک به دستیابی اهداف سازمانی، صورت می گیرد. متاسفانه امروزه نوچه پروری چنان در بین مدیران و مردم شایع شده که به یک خصیصه فرهنگی بدل شده است و این به معنای این است که ابراز ارادت جای کارایی را خواهد گرفت. چه بسا این ارادت به شکل دروغین باشد. شاید بی ربط نباشد که بحرانهای متعددی که امروزه گریبان گیر کشور شده است؛ نتیجه و پیامد مستقیم و غیرمستقیم میزان ترویج نوچه پروری بدانیم. چون رواج این خصلت نامنزه به منزله زدن ناقوس مرگ کارایی و عملکرد خواهد بود. با این وضعیت باید شاهد ظهور افراد غیر متخصص و نوچه در رده های مختلف مدیریتی باشیم، این افراد هم برای خود نوچه های رده پایین تری را تربیت می کنند و آنچه باقی می ماند رواج بی فرهنگی سازمانی در ادارات و بی اعتمادی مردم به شایستگی، مهارت، تخصص و کارایی خواهد بود. آمارگرایی و اعلام آمار و ارقام در دستگاهها و نهادهای دولتی از ویژگی های نوچه پروری است که گاها و معمولا تبدیل به آمار سازی می شود! این خصلت نامیمون فرهنگی از حوزه سیاست وارد سطوح مختلف جامعه شده است. پس برای درمان آن باید در سیاست و فرهنگ سیاسی تحولی ایجاد شود. این تحول هم با اهمیت دادن به شایستگی های افراد و رواج تخصص گرایی به جای میزان ارادت، محقق خواهد شد. شایسته است مردان سیاست و ریاست کمی کیاست به خرج دهند و فرهنگ نوچه پروری را ازاطرافیان خود بزدایند./ کد خبرنگار:10101